چرا کویت در یک شب رنگ عوض کرد
تاریخ انتشار: ۳۰ تیر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۱۰۸۵۶۱
رئیس دفتر ولیعهد عربستان سعودی در صفحه توییتری خودبه نقل از ولیعهد عربستان نوشت: خواستههای کشورهای حصار کننده مختص به کشور قطر نیست بلکه شامل تمامی کشورها می باشد.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛عربستان در حال حاضر دوران حساس و خطرناکی را پشت سر میگذراند، این اهمیت ناشی از پرونده بحران خلیج فارس است که خود را در دیگر معادلات منطقه ای نیز نشان می دهد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
مهم ترین سیگنال رسمی این سیاست از سوی دستگاه حاکمه ریاض، مواضع بدر عساکر رئیس دفتر ولیعهد عربستان سعودی در صفحه توییتری خود است که به نقل از ولیعهد عربستان گفته که خواسته های کشورهای محاصره کننده مختص به کشور قطر نیست بلکه شامل تمامی کشورها می باشد. وی در این مطلب می افزاید: «کشورهای منطقه در یک لحظه حساس قرار دارند و می خواهیم که با بحران قطر طبق قوانین بین المللی برخورد کنیم و کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس باید سیاست خارجی خود را طبق چشم انداز شورا هماهنگ کنند.» لازم به توضیح نیست که منظور ریاض از چشم انداز شورا همان دستورالعمل هایی است که ریاض به صورت یکجانبه به این شورا تحمیل کرده و اجماعی بر این موارد وجود ندارد.
اقدام کویت از شایعه تا واقعیت
به همین علت بود که گفته شد دولت کویت در اقدامی ناگهانی و غیر موجه سفیر ایران را از این کشور اخراج کرده و دفاتر کارداری فرهنگی و نظامی ایران در این کشور را بست و تحت اتهامات واهی و بی اساس به سفارت ایران هشدار داد که باید تعداد دیپلماتهای خود را از 19 دیپلمات 4 دیپلمات کاهش دهد، این در حالی بود که کویت پیش از این اعلام کرده بود که راهکاری میانه در نحوه تعامل کشورهای عربی با ایران در پیش خواهد گرفت و مناسبات خود با تهران را قطع نکرده بود.البته تکذیبیه ای که شبکه العربیه به نقل از دولت کویت در این رابطه منتشر شده را شاید بتوان امتداد همین تردید و دو دلی مقامات کویت دانست.
فارغ از اینکه آیا وزارت خارجه کشورمان پاسخ درخور توجهی به اقدامات احتمالی اینچنینی از سوی کشورهای همسایه می دهد یا خیر که در موقعیت مناسبی قابلیت طرح و بررسی را دارد، توجه به این نکته لازم است که اگر الحاق کویت به محور متخاصم با ایران و حضور در اردوگاه کشورهای مزدور آمریکا در منطقه را قطعی بدانیم، توجه به این نکته لازم است که پادشاهی عمان و دیگر کشورهای عربی منطقه هدف تازه ای برای اعمال فشارهای محور ریاض خواهد بود.دستگاه دیپلماسی کشور باید به این نکته توجه کند که اگر واکنش قابل توجهی به کشورهایی که اقدام به کاهش سطح مناسبات خود با ایران انجام می دهند، از خود نشان ندهد، این زنجیره به کویت ختم نخواهد شد و کشورهای دیگر نیز خیلی زودتر در برابر فشارهای عربستان تسلیم شده و اقدام های اینچنینی تکرار خواهد شد.
باج خواهی آمریکا در قبال بحران خلیج فارس
یکی از این اهرم هایی که باعث شده ریاض سیاست یک جانبه و هژمونی طلبانه ای را ضد تمام کشورهای منطقه در پیش گرفته، تکیه بر وعده ها و حمایت های آمریکا از خود است. مقامات آل سعود و بویژه شخص محمد بن سلمان برای عبور از تنگناهای کنونی از جمله رسیدن زودهنگام به تخت پادشاهی تمام تخممرغ های خود را در سبد حمایتی آمریکا قرار داده است. این یک اشتباه راهبردی است که پیش از این نیز نافرجام بودن خود را ثابت کرده است. ریاض نباید این نکته را فراموش کند که حمایت تمام قد آمریکا از این کشور مرهون منافع اقتصادی و برنامه هایی است که تامین آنها هزینه بسیار زیادی را به دوش مردم عربستان تحمیل می کند، علاوه بر اینکه آمریکا همواره از وعدههای حمایتی خود در مورد عربستان و دیگر متحدان منطقه ای به بهانه های مختلف شانه خالی کرده است. طرفداری از واشنگتن و تلاش طرفین مخاصمه برای تقویت مواضع خود با اصول سیاسی آمریکا باعث شده دولت آمریکا دو طرف را در زمینه توزیع نقش ها به بازی بگیرد. این کشور نوعی از توازن را در میان دو طرف ایجاد کرده و آنها را نسبت به هم برتری نمیدهد تا بتواند به باجخواهی خود از دو طرف درگیری تا زمان اتخاذ تصمیم مناسب ادامه دهد.
در حالی که آمریکا در ابتدای بحران، مواضع جانبدارانه ای نسبت به عربستان و متحدانش اتخاذ کرد، اما در گزارش سالیانه وزارت خارجه آمریکا که دو روز پیش منتشر شد، ائتلاف چهارگانه تحریم کنندگان قطر را به باد انتقاد گرفت و تاکید کرد که مصر در سایه حاکمیت نظامی ، از فقدان امنیت رنج میبرد و امارات و عربستان سعودی نیز همچنان به تامین مالی گروه های تروریستی ادامه می دهند.
این گزارش تاکید کرد که گروه های تروریستی از امارات به عنوان مرکزی در تعاملات مالی خود استفاده می کنند و افراد و شخصیت های سعودی نیز به تامین مالی گروه های تروریستی ادامه می دهند. این گزارش همچنین به کمک های قطر برای ائتلاف ضد تروریسم عربستان اشاره و تاکید کرد که سرویسهای امنیتی آمریکا مناسبات قوی و سازنده با قطر دارند. این گزارش تأکید کرد که دولتهای محاصره کننده قطر از حالت حمله به حالت دفاعی تغییر موقعیت داده اند.
خطر همراهی با سیاستهای عربستان بیخ گوش کشورهای منطقه
از آنجا که تمامی کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس و سایر کشورهای عربی منطقه پروندههای اختلافی معلقی را با ریاض دارند، این نگرانی در پایتخت کشورهای مذکور ایجاد شده که همراهی آنها با ریاض بر ضد یک یا چند کشور عربی باعث خواهد شد روزی نوک پیکان حمله ریاض به سمت آنها نیز تغییر کند. کشورهای عربی باید یک نکته را بدانند که عدم همراهی آنها با سیاستهای یکجانبهگرایی آل سعود باعث تضعیف نقش منطقه ای آنها شده و سناریوی قطر را بر ضد آنها تکرار نخواهد کرد.پایتختهای عربی با بررسی اوضاع قطر این نگرانی را درک کرده اند. دوحه در ابتدای جنگ یمن بدون در نظر گرفتن منافع دولت خود و بر اساس خواسته عربستان وارد ائتلاف متجاوز به یمن شد و نیروهای نظامی خود را در این جنگ شرکت داد، اما امروز از دیدگاه ریاض به دشمن سرسخت این کشور تبدیل شده که حتی ابراز هواداری شهروندانش از قطر نیز جرم تلقی شده و بیش از ده سال زندان در پی دارد. این در حالی است که چنین قوانینی در عربستان حتی در مورد رژیم صهیونیستی نیز وضع نشده است.
به هر حال سیاست متهورانه ای که ریاض در پیش گرفته ، بیش از همه برای این کشور و سایر کشورهای عربی منطقه خطرناک بوده و تنها برندگان این عرصه آمریکا و رژیم صهیونیستی هستند. آمریکایی ها با بازی دوگانه در این درگیری ها منافع اقتصادی و سیاسی بی شماری برای خود محقق کرده اند و رژیم صهیونیستی نیز در راستای شانتاژ تبلیغاتی ایجاد شده، حاشیه امنیت خوبی برای ادامه اقدامات خصمانه خود بر ضد ملت فلسطین ایجاد می کند. علاوه بر اینکه اقدامات متقابل رسانه های عربیِ رقیب ، در افشای نشست های مقامات ارشد طرف مقابل با رژیم صهیونیستی گامی بزرگ در مسیر عادی سازی روابط آن ها با اسرائیل است. در این میان مقامات سعودی که به تازگی برای خرید مواضع حمایتی آمریکا 460 میلیارد دلار هزینه کرده اند، هنوز مطمئن نیستند که در صورتی که خیزشی مردمی در این کشور به راه افتد، آیا سرنوشتی مشابه حسنی مبارک خواهند داشت یا نه؟ شاید بزرگترین نگرانی محمد بن سلمان در مرحله انتقال حاکمیت به خود، همین موضوع باشد.
منبع: دانا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.dana.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «دانا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۱۰۸۵۶۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
استفاده کشورهای شیخ نشین خلیج فارس از کارت روسیه و چین/ دیگر خبری از ذبح گاوهای شیرده برای آمریکا نیست
به گزارش خبرآنلاین محمد مسجدجامعی در تشریح وضعیت کشورهای شیخ نشین خلیج فارس گفت: هم اکنون اینان در چهارمین مرحله تحول تاریخی خود هستند. مرحله نخست به وضعیت آنان به قبل از کشف نفت بازمیگردد، مرحله دوم به پس از آن که تا اواخر قرن بیستم و اوائل دهه اول قرن بیست و یکم ادامه یافت، مرحله سوم به تمایل آنان به بازکردن جامعه خود و وارد شدن به گونهای فعال به دنیای جدید و هماهنگ شدن و تعامل کردن با آن و حتی نقش داشتن در آن؛ و مرحله چهارم که در سالهای اخیر و خاصه پس از جنگ اوکراین آغاز شده، «توسعهمداری» آنها است. از مرحله دوم به بعد نوعی هماهنگی بین حاکمیت و نخبگان و توده مردم و خاصه جوانان وجود داشته و دارد. نخبگانی که هر روز بیشتر و آشناتر و با هوشتر میشوند و جوانانی که بیش از آنکه در فضای جامعه خود زندگی کنند، در فضای مجازی رشد یابنده موجود، زندگی میکنند.
و امّا توضیح مختصر هریک
الف) قبل از کشف نفت: عموم اینان در شرائط تاریخی خاص خود زندگی میکردند، خصوصاً آنان که در صحرا بودند. استثناء تا حدودی بحرین بود که به دلیل کشاورز بودن مردمش و ارتباط وثیقاش با ایران و میراث غنی شیعی بودنش، وضعیتی متفاوت داشت. مضافاً که محل استقرار انگلیسها بود و از آنجا مجموعه خلیج فارس و شیخ نشینها را مدیریت میکردند. مضافاً که اولین چاه نفت در این کشور، به بهرهبرداری رسید؛ و این به نوبه خود تفاوتی بزرگ بین او و شیخنشینهای دیگر ایجاد کرد. تفاوتی که تقریباً نیم قرن ادامه یافت. استثناء دوم کویت بود که به دلیل موقعیت جغرافیایی و رابطه تنگاتنگش با ایران و عراق و نیز هند و جریانهای عربی اوائل قرن بیستم، شرائطی متفاوت داشت. به جز این دو، زندگانی بقیه در همان چارچوب قبیلهای و عشیرهای بود و علیرغم رفتوآمد دائمی حجاج، تغییر چشمگیری را در عربستان شاهد نبودیم. تغییراتی که وجود داشت در همان دو شهر زیارتی و تا حدودی بندر جده بود. این بدین معنی بود که اینان تا قبل از دهه پنجاه قرن بیستم در همان شرائط تاریخی قبلی میزیستند.
ب) دوران پس از نفت: در دهه پنجاه شاهد استخراج وسیع نفت در عربستان و کویت هستیم و مدتی بعد، در شیخ نشینهای دیگر و با تأخیر در عمان. ثروتی کلان و در مدتی کوتاه به جوامعی کم جمعیت و در مقایسه با سایر جهان سومیان توسعه نایافته و با ساختارهایی قبیلهای و عشیرهای، وارد میشود. همزمان با چنین جریانی جهان عرب در غلیان سیاسی و فکری و احساساتی است. همه جا صحبت از وحدت عربی و مقابله با امپریالیسم و استعمار و مقابله با ارتجاع و عقبماندگی است و اینان نمادهای همین ارتجاعی هستند که شدیداً مورد انتقاد است و به قدرتهایی وابسته هستند که کمر به مقابله با آنان بستهاند و از ثروتی برخوردارند که از نظر انقلابیون آن ایام، متعلق به مجموعه اعراب است.
در چنین کش و قوسی آنان فرا میگیرند چگونه از ثروت به دست آمده استفاده کنند و از آن لذت ببرند و در کنار این همه چگونه از کنار خطرات بگذرند، بدون آنکه با آن مواجه شوند و مهمتر اینکه چگونه امنیت را خود را تأمین کرده و چگونه با صاحبان قدرت جهانی و منطقهای معامله کنند. اصل لذت از زندگی و ثروت خدادادی است و از کنار خطرات و چالشها گذشتن و با آنها درگیر نشدن و بهای گذر از تهدید را پرداختن.
این جریان تا دهه نود ادامه مییابد و نظام دو قطبی قبل از دهه نود، پشتوانهای است برای استمرار و موفقیت این سیاست. البته اشغال کویت ضربه شوکآوری است و سقوط بلوک شرق محاسبات قبلی را برهم میریزد و زمینه را برای چرخش جدیدی فراهم میآورد.
ج) چرخش جدید از قطر آغاز میشود و به تدریج گسترش و عمق مییابد. قطر کوچک تصمیم میگیرد از سیاست «پای در دامن کشانه» بیرون آید و در صحنه منطقهای و بعدها جهانی، ایفای نقش کند که البته مورد توافق قدرتهای آن روز و خصوصاً قدرتهای آنگلوساکسونی هست.
آنها میکوشند زیرساختهای پرداختن به چنین سیاستی را فراهم آورند. سیاستی که «باز» است و «تعاملکننده» و ثروت انبوه پترودلاری را پشتوانه دارد. از شبکه الجزیره گرفته تا هواپیمایی قطری و هتلها و سالنهای مختلف گردهمآیی و تا استادیومهای ورزشی و تاسیس شعبههای دانشگاههای معتبر غربی و البته در پیش گرفتن سیاستی میانجیگرایانه.
توفیق قطریها بقیه و خصوصاً عربستان و امارات را به اتخاذ چنین سیاستی تحریک و تشویق کرد و البته عوامل داخلی دیگری، خاصه در عربستان، وجود داشت. از اواخر دوران ملک عبدالله و نیز ولایتعهدی محمد بن زائد شاهد چنین تحولی هستیم و دیگران نیز به نسبتهای مختلفی چنین راهی را انتخاب کردند. پس از درگذشت عبدالله و امیر امارات، چنین سیاستی به سیاست حاکم، چه در امور داخلی و چه خارجی، تبدیل شد.
بدین ترتیب مرحله سوم تاریخی آنان به سرعت شکل گرفت و به اوج خود رسید. تمایل به ورود به صحنههای جهانی و منطقهای و حضور فعال در این دو، و زمینهسازی برای نیل به چنین حضوری. در کنار آن سبک کردن و یا برداشتن محدودیتهای اجتماعی و سنتی. اگرچه محدودیتها در مورد آزادیهای سیاسی و حقوق شهروندی به قوت خود باقی میماند و بلکه تشدید میشود. در کنار این همه فراهم آوردن بستری مناسبتر برای رشد اقتصاد آزاد و اقتصاد غیر نفتی و مسئله توریسم و تلاش برای قرار گرفتن در مسیر راههای مواصلاتی. به صحنه آمدن غیر مترقّبه ترامپ که سیاست خاورمیانهای کاملاً متفاوتی با اوباما داشت، به این جریان کمک شایانی کرد.
عامل بسیار موثر دیگر آغاز انقلابهای عربی بود. آنها پس از کمی تأخیر احساس کردند که اگر میدانداری نکنند خود مشمول این انقلابها قرار خواهند گرفت. به ویژه که در ماههای نخست، در عموم این کشورها علائمی از نارضایتی و اعتراض وجود داشت. یکی از مهمترین عوامل در کنترل این انقلابها خاصه در مصر و بحرین، ورود برخی از همین کشورها بود، چنانکه گسترش نارضایتیها و اعتراضها در سوریه که به جنگ داخلی خانمانسوزی انجامید نیز، به دلیل حضور و تحریک برخی از آنان بود.
د) و بالاخره چهارمین مرحله با جرقه جنگ اوکراین آغاز شد. بحران کرونا و بسته شدن بسیاری از کشورهای توسعهیافته صنعتی و کمبود نقدینگی در آنها به نوعی انظار را متوجه این منطقه ساخت؛ اما نقطه عطف بزرگ، جنگ اوکراین بود. این جنگ معادلات را در سطح جهانی و خاصه در سطح منطقه ما، به کلی دگرگون ساخت.
مجموعه غرب در کنار اوکراین و در برابر روسیه قرار گرفت. ترس ایجاد شده از رشد چشمگیر چین خصوصاً به لحاظ تکنولوژیکی و اقتصادی و مالی که از اوائل دهه دوم قرن بیست و یکم انظار را به سوی خود جلب کرده بود، نوعی چالش با چین را موجب شد؛ تا آنجا که در دور دوم ریاست جمهوری اوباما اولویت اول سیاست خارجی امریکا، مهار چین بود. جریانی که پیوسته ادامه یافت و تشدید گردید. آنها در چهره چین رقیب و بلکه دشمن آینده خود را میدیدند.
جورج سورس معروف در کنفرانس داووس صریحا گفت اگر چین در زمینه تکنولوژی الکترونیک از ما سبقت گیرد برای همیشه ما در حاشیه قرار خواهیم گرفت. در جریان داستان کرونا آنان کوشیدند به حداکثر ممکن چین هراسی را گسترش دهند.
در چنین شرائطی جنگ اوکراین به گونه غیر مترقبّهای اتفاق افتاد و طبیعی بود چین و علیرغم سیاست فوق العاده محافظهکارانهاش، در کنار روسیه قرار گیرد. از این زاویه شکست روسیه در این جنگ به عنوانی شکست چین هم بود و لذا کم و بیش تمامی غربیان بدان اهتمام داشتند.
در این میان صدور گاز روسیه به اروپا قطع شد و این جریان مشکلات اقتصادی و صنعتی و معیشتی فراوانی به وجود آورد. مجموعه غرب و خاصه اروپا به دنبال منابع جدید انرژی بود. از ونزوئلا گرفته تا غرب و شمال افریقا و در این گیرودار همه چشمها متوجه خلیج فارس و شیخ نشینهایش شد.
آنان که از مدتی پیش به دنبال حضوری بین المللی بودند، از چنین جریانی به شدت استقبال کردند و نتیجه آن رویآوری و استقبال این بود که همه سوابق منفی از مسائل مختلف حقوق بشری گرفته تا موضوع اولویت داشتن دموکراسی و انتخابات و حتی قتل قاشقچی، به فراموشی سپرده شد. گویی رهبران کشورهای بزرگ غربی جهت جلب نظر و حمایت این کشورها، به نوعی مسابقه گذاشته بودند.
تحولات صورت گرفته در طبقه نخبه سعودی و شیخ نشینها، آنان را با قواعد بازی آشنا کرده بود و اینان از شرائط جدید به خوبی استفاده کردند. بدین معنی که توانستند جهت چانهزنی با امریکاییها، از ورق روسیه و چین استفاده کنند و چنین کرده و میکنند.
اصولاً کیفیت برخورد امریکاییها با اینان قبل و بعد از جنگ اوکراین قابل مقایسه نیست. دیگر از آنچه ترامپ در مورد گاوهای شیرده و ذبح آنان میگفت، خبری نیست حتی اگر احیاناً باز هم انتخاب شود، نمیتواند چنین بگوید. در اولین ملاقات ترامپ و امیر کویت، شیخ صباح، تنها به او پنج دقیقه وقت داد و در طی آن گفت قرارداد همکاری با چین را لغو کند؛ همین و تمام. امّا در حال حاضر داستان به کلی تغییر یافته است.
این صرفاً در مورد امریکاییها نیست، روسها و چینیها هم کم و بیش چنین سیاستی در پیش گرفتهاند. آنان به شیوهای متفاوت با گذشته با آنان گفتگو میکنند. به واقع احساس میکنند که اینان در موقعیت فراتری قرار گرفتهاند. در پائیز ۲۰۲۲ امیر امارات سفری به روسیه داشت. پوتین شخصاً به استقبال او رفت؛ همچنانکه شخصاً او را بدرقه کرد و به دلیل سردی هوا و عدم وجود لباس گرم امیر، کاپشن خود را به او داد. چنین مسائلی به واقع برای اولین بار است که اتفاق میافتد.
در سایه چنین تحولاتی آنان به فکر نهادینه کردن توسعه صنعتی و اقتصادی و زیربنایی خود افتادند و برای نخستین بار است که سیاست غالب آنها سیاستی «توسعهمدارانه» است. آنچه به آنها کمک میکند بهرهگیری از رقابت بین سه رقیب موجود یعنی آمریکا و روسیه و چین است و به همین ترتیب بهره گرفتن از ظرفیت کشورهای دیگری چون انگلستان و فرانسه و هند. آنان یاد گرفتهاند که جهت توسعه هرچه بیشتر و سریعتر، چگونه از رقابتهای آشکار و نهفته آنها، سود برند.
برنامههای توسعهای بلندمدت و کوتاهمدت آنان قابل تأمل است. حتی کشور عمیقاً محافظهکار و محتاطی همچون عمان، برنامههای فراوانی را برای خود تنظیم کرده است. وضعیت جدید بینالمللی و برآمدن چین و روسیه و تضعیف نسبی موقعیّت امریکا و مجموعه غرب این مجموعه را به طراحی و تعقیب برنامههای توسعهمدارانه تشویق کرده است. آنچه در این مورد ترغیبکننده است رشد سریع آسیا است و اینکه به قدرت بزرگ و مسلط اقتصادی و صنعتی و تجاری جهان آینده تبدیل خواهد شد.
مایل بودم در مورد جنگ غزه و بازتابهایش بر روی این کشورها صحبت کنم که به دلیل کمی وقت در فرصتی دیگر بدان پرداخته خواهد شد. تنها به یک نکته اشاره میشود و آن اینکه بعید به نظر میآید تحولات بزرگی را که جنگ اوکراین برای این کشورها درپی داشت، جنگ غزه بتواند داشته باشد و منشأ دگرگونیهای بزرگی شود و البته آن را دلائل فراوانی است.
>>>متن کامل را در لینک زیر بخوانید:
ژئوپلیتیک خلیج فارس؛ شیخنشینها و عربستان311311
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1904249